تمام وجودم



آرزو دارم که یکبار دیگر برگردی و این بار مرا پای باغچه ی خاطراتمان قربانی کنی و مرا بر سر جاده ی فراموشی به خاک بسپاری و تو با آرامش پای به جاده ی ابدیت بگذاری.

دوست دارم حتی برای لحظه ای هم که شده ؛ همان آخرین لحظه ی دست نیافتنی ، مرا پشت بر باغچه ی خاطراتمان بخوابانی تا خنجرت گلویم را به آرامی نوازش کند تا من بتوانم لحظه ای بیشتر چشم بر نگاه تو داشته باشم و تو مایع حیاتم را با لبخندت بر من بنوشانی و من بار دیگر لخند را تجربه کنم. نمیدانم شیرین بود یا ترش یا ... فقط میدانم هرچه بود همه چیز من بود.

نظرات 3 + ارسال نظر
Niloofar شنبه 28 دی 1392 ساعت 11:22 http://niloofar-zaree.blogfa.com

سلام مرسی اومدی

بیتا دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 10:59 http://bita7.blogfa.com

سلام
ممنونم که به وبلاگم آمدید شما هم وبلاگتان زیبا و پر محتوا است موفق باشید

آرمین یکشنبه 15 دی 1392 ساعت 14:35 http://nm-leyla.mihanblog.com/

سلام و عرض ادب
از این که باز لطف کردید و سر زدید خوشحال شدم. از دعایتان هم واقعا ممنونم. متن غم انگیزی بود. امیدوارم زیبایی قلمتان روز افزون باشد.

ممنون. من هیچ وقت فراموش نکردم حرفاتونو. تمامشون و یکجا نگه داشتم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.